بدون عنوان
یه خاطره بامزه از دنیا اومدن آرش آرش اولین نوه از طرف دو خانواده بود و خاطرش خیلی عزیز من دانشجو بودم و از گرگان برگشته بودم تا موقع تولدش باشم تو بیمارستان با بابا عباس و دایی سعیدو خاله فهیمه پایین نشسته بودیم تا بریم پیششون خاله فهیمه که اون موقع مدرسه میرفت همش راه های مختلف و برای بالا رفتن امتحان میکرد ولی نگهبانش خیلی حواسش جمع بود و ریلکس ازش میخواست منتظر بمونه...... ......منم غش غش میخندیدم تا اینکه یه طبقه با پله ها رفت پایین،سوار آسانسور اون طبقه شد که نگهبان نداشت،اما نگهبان طبقه ما کارکشته تر از این حرفا بود وقتی رسید به طبقه ما، در آسانسورو باز کرد خاله همچنان که داشت سقف و نگاه میکرد پیاده شد نگهبان...
نویسنده :
مامان
11:08